ماهیت زمان چیست؟

ساخت وبلاگ

ماهیت زمان

عبدالکریم قیطانی فرد

 

زمان چیست و چه عناصر و ساختاری دارد؟ آیا زمان ذهنی است یا اینکه در خارج از ذهن وجود دارد؟میان زمان و جهان هستی چه روابطی وجود دارد؟آیا زمان در کیهان اتفاق می افتد، و وجود زمان به وجود کیهان وابسته است؟ زمان چه رابطه ای با حرکت دارد؟

 

 

بدون مقدمه؛ به هرجا بنگری زمان را درمی یابی، در نشستن، بلند شدن ، راه رفتن ، رشد کردن، فکر کردن ، خوردن و آشامیدن، و در کل هیچ رخدادی را نمی توان بدون رخ دادن زمان تصور کرد و بدین معنا که تا زمان نباشد هیچ کوچکترین حرکتی در جهان اتفاق نمی افتد که در این مقال،سعی من بر آن است که با زبانی ساده و ابتدایی استدلالات عقلی و منطقی را جهت پرداختن به ماهیت و چیستی زمان بکار گیرم تا شاید گره ای بسیار کوچک از پیچیدگی این معمای بزرگ و شگفت انگیز باز کرده باشم و امید بر آنکه این تلاش مورد توجه دوستداران و عاشقان خرد، معرفت و علم قرار گیرد.

بارها و بارها اگر بپرسند جوهر جهان هستی چیست؟ پاسخ خواهم داد جوهر جهان هستی بمعنای حقیقی فقط و فقط زمان است. حقیقتا در وجود جهان مادی همه چیز عَرَض است و هیچ چیزی قائم بر خودش نیست،بلکه هر چیزی قائم بر زمان است. اما حرکت چیست و چه رابطه ای با زمان دارد؟ حرکت، خروج تدریجی شئ از قوه یا مبدا بوسیله زمان، به فعل است که این خروج در ماهیت خود عرض است و به زمان وفعل نیازمند است. بدین معنا که تا زمان نباشد، فعلی نیست و تا فعل نباشد خروج و قوه نیست؛ پس حرکت وابسته به زمان است و تا زمان نباشد هیچ حرکتی بوجود نمی آید، اما از آنجایی که وجود زمان در وجود حرکت تجلی می یابد، شناخت ما از زمان بوسیله حرکت صورت می پذیرد و این دلیلی بر تقدم حرکت بر زمان نیست . زمان امری ذهنی نیست، اگر دقیقتر به پیرامون خود بنگریم متوجه می شویم که تمامی اجزاء جهان ذاتا زماندار هستند، اگر اینگونه نباشد نمی توانیم آنها را با زمان اندازه گیری کنیم و برای آنها عمری قائل شویم همانگونه که تا چیزی دارای وزن نباشد نمی توانیم وزن آن را بسنجیم، و از طرفی دیگر هر جزئی که زماندار است دارای حرکت است، پس آنچه دارای حرکت است دارای ابتدا ، فعل و انتها نیز می باشد.

خوب در اینجا می توان طبق استدلالات فوق استدلال کرد که انسان، حیوان، درخت ، کوه، زمین و کیهان، همه دارای ابتدا و انتهای محض هستند و پیش از هر ابتدای محض و پس از هر انتهای محض نیستی و عدم  آن ماده است، پس باید اینگونه فکر کنیم که ابتدای محض هر جوهری در وجود خود، نوعی حرکت است و هر حرکتی نیازمند زمان است پس زمان پیش از حرکت باید وجود داشته باشد تا ابتدایی ترین اجزای جوهر ماده از قوه به سمت فعل خارج شوند و قادر باشند بسوی تکامل خود بحرکت در آیند که این امر و کلیه استدلالات در مورد کیهان بعنوان کلیت ماده صادق است. پس منشا اتفاق زمان باید در خارج از کیهان باشد تا کیهان بتواند در بستر آن از قوه به فعل درآید. حال این سوال پیش می آید که ماهیت زمان چیست و ساختار آن چگونه است؟ زمان جوهر جهان هستی ما است، باید اطمینان پیدا کرد که جهان هستی را با کیهان نمی توان محدود کرد  بلکه جهان هستی چیزی فراتر از کیهان است، چیزی که زمان را نیز در خارج از کیهان دربر می گیرد. نیستی بر دو نوع است، نیستی درون عالم هستی ما و عالم نیستی محض. نیستی مربوط به جهان هستی وعالم نیستی محض دو امر بسیار متفاوت اند چرا که نیستی محض هر شیء وابسته به موضوع و موجود در جهان هستی ما است، اما عالم نیستی محض وابسته به چیزی از عالم هستی ما نیست. از این رو نیستی هر چیزی از عالم هستی ما در محضرعالم نیستی محض، که خود مخلوق و پیش نیاز هستی می باشد، دارای وجود است. وجودی که حس آن بدلیل آنکه در ماده پدیدار نیست از توان حواس ظاهری و باطنی ما خارج است. در نیستی محض هیچ ماده ای توان پایداری ندارد مگر آنکه ماده در وجود فضای بسیارعظیمی توسط نیروی زمان بوجود آمده باشد و از آنجایی که هر جزئی از جهان هستی ابتدا و انتهای محض دارد، پس زمان که جزئی از جهان هستی ست، دارای ابتدا و انتهای محض است.اما بر خلاف ماده که نمی تواند همزمان هم دارای ابتدا و انتها باشد ، روشن است که ابتدا و انتهای زمان بصورت همزمان وجود دارند، چرا که اگر انتهای محضی در زمان موجود نباشد، حرکت هر چیزی همواره به سمت جلو، آینده و انتهای محض خود نیست و در این صورت ماده قادر خواهد بود حرکتی معکوس و رو به عقب نیز داشته باشد که این امر فقط در مخیلات انسان می گنجد. ابتدای محض و انتهای محض زمان مانند هر چیز دیگر به یکدیگر پیوسته نیستند، بلکه هر دو جدا و در تقابل و تضاد با یکدیگر وجود دارند. از آنجایی که خارج از کیهان، در زمان پیش از ابتدای محض، نیستی محض و پس از انتهای محض نیز نیستی محض وجود دارد، آنچه در مقابل هم قرار می گیرد ابتدا و انتهای محض است که در وجود خود هر دو هستی هستند، دو هستی که با یکدیگر در تضاد اند که این رابطه شباهت بسیار زیادی با میدان های مغناطیسی دارد با این تفاوت که تقابل نیروی دو قطب همنام هستی، از آنجایی که با یکدیگر در تضاد هستند زمان و سپس ذرات و فضای آنها را بوجود می آورد.

 

  • ·        در مبحث زمان چند نکته قابل توجه وجود دارد
  • زمان به صورت حقیقی فقط اکنون است، بدین معنا که در حقیقت ما همیشه بعنوان بخشی از ماده در حالِ مصرف زمان حال محض بوسیله خارج شدن از قوه به فعل و حرکت هستیم که در آن صورتی مصرف شده حتی از کوچکترین حرکت ماده در زمان باقی خواهد ماند.
  • از آنجایی که فعل و حرکت ما، اکنون و زمان حالی را مصرف کرده است ما گذشته را درک می کنیم و از طرفی هنگامی که هنوز فعلی با اکنون ما تطبیق نگرفته آن را آینده می شماریم.
  • جای هیچ شکی نیست که تمام اجزای کیهان غرق در زمان است و کوچکترین جزء از آن بدون زمان قادر به هیچ حرکتی نیست پس در این صورت زمان  از جنسی است که می تواند در تمامی اجزای ماده نفوذ کرده و از آن بگذرد.
  • ابتدا و انتهای محض زمان دو نیروی متضاد هستند که یکی از آنها درون دیگری قرار دارد، و تضاد زمانی این دو نیرو باعث چرخش دورانی نیروی درونی آن است، که این چرخش باعث جریان یافتن زمان در فضای میانی ابتدا و انتهای محض هستی می شود. پس اینگونه می توان تصور کرد که ما درون یک موتور مغناطیسی بسیار غول پیکر به نام زمان زندگی می کنیم.

 

عبدالکریم قیطانی فرد

بیست و نهم اسفند 1395


برچسب‌ها: فیزیک, فلسفه, اندیشه, زمان چیست
نوشته شده توسط کریم قیطانی فرد در ساعت 16:45 | لینک  | 
وبلاگ رسمی عبدالکریم قیطانی فر...
ما را در سایت وبلاگ رسمی عبدالکریم قیطانی فر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gheytanifarda بازدید : 198 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 19:36