شد شناسی/ فلسفه قیطانی/ نوشتار دوم/عبدالکریم قیطانی فرد

ساخت وبلاگ

شدشناسی
نوشتار دوم
کریم قیطانی'>قیطانی فرد

چشم چگونه دید؟ 
ما هر گاه چیزی مانند یک کتاب را بخواهیم مورد معاینه فلسفی قرار بدهیم برای این معاینه با چند پرسش اساسی مواجه می شویم.
این چیست؟ برای پرداختن به چیستی هر چیزی با دو سویه مواجه ایم : ابتدا ما که نگاه می کنیم یعنی همان سوژه یا سوبژه و دوم چیزی که مورد نگاه ما قرار می گیرد که همان ابژه است. فلسفه چه در غرب چه در شرق تا به امروز بسیار به این دو یعنی سوژه و ابژه پرداخته است. اما امر سومی وجود دارد که در میان این دو است و نیازمند پرسشگری می باشد و آن 《نگاه》 است. از نظر من نگاه فعل نیست بلکه چشم گشودن فعل است، چرا که اینجا فعل امری ارادی و آگاهانه است. اما ما هنگامی که چشم باز می کنیم ناچاریم ببینیم. پلک رابطه دیداری میان جهان و ما را با باز شدن متصل می کند و با بسته شدن قطع می کند. نگاه به تعبیر سهروردی نور است . اما آنچه حائز اهمیت است این است که نور حامل آگاهی است و ما باید اتصال این آگاهی را دریابیم تا نگاه اتفاق بیوفتد. در این شکی نیست که نور به اشیا برخورد میکند و با باز شدن پلک، وارد چشم ما می شود، اگر چه فلاسفه قدیم به اشتباه فکر می کردند که نور از چشم ساطع می شود و به اشیا می خورد و ما به این دلیل می بینیم، اما مساله اصلی آگاهی است.
بسیار پیش آمده است که چشم ما در جهان باز بوده اما چیزی ندیده ایم چرا که آگاهی ما در جای دیگری حضور داشته در نگاه کردن غایب بوده است. مثلا وقتی که عمیقا در حال فکر کردن هستیم اگر چه چشمان ما باز است اما چیزی نمی بینیم. پس ابتدا آنچه باعث نگاه کردن می شود پدیدارشدن شی و آگاهی در نگاه است . سپس اگر ما در یک کتابخانه همزمان به کل کتاب ها نگاه کنیم قادر نیستیم یک کتاب خاص را در کل کتاب ها ببینیم مگر آنکه این نگاه اتفاقی باشد. پس نگاه جستجوگر با یک انتخاب قبلی اتفاق می افتد. پس این ما هستیم که چشم باز می کنیم و با آگاهی به آنچه در نگاه ما پدیدار شده است، جستجوگری می کنیم، که این جستجوگری منجر به شناخت می شود، و شناختی که از طریق حس اتفاق می افتد یک شناخت تجربی است.

اما همانطور که قبلا هم گفتم دیدن و نگاه کردن که منجر به شناخت تجربی می شود امری حاضر و آماده است. یعنی اینکه هم سوژه آماده است، هم ابژه آماده است،و هم نگاه کردن آماده است. به همین خاطر محصول نگاه کردن که تجربه است نمی تواند کل حقیقت باشد.
بخش دیگری از حقیقت تجربه در گرو زمان وجودی می باشد که در تجربه غایب است. زمان وجودی همان مراحل تکامل وجود دیدن، یا چگونه شدن دیدن است.
که من میخواهم در فلسفه ی خودم به جستجوگری این بخش از حقیقت و رابطه آن با شناخت تجربی بپردازم و آن را شدشناسی بنامم.
شدشناسی چالشی است که ساختار تمام شناخت تجربی و آگاهی جهان را در از ابتدا تا به امروز در فلسفه زیر سوال می برد.
 شدشناسی را با این پرسش اساسی آغاز می کنم که آیا در ابتدا این ما بودیم که می خواستیم به نگاه کردن برسیم؟ یا جهان هستی بود که از ما می خواست ببینیم؟ اما پیش از آن باید منظور خود را از 《زمان وجودی》و چیستی و ماهیت آن بیان کنم.

ادامه دارد...

وبلاگ رسمی عبدالکریم قیطانی فر...
ما را در سایت وبلاگ رسمی عبدالکریم قیطانی فر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gheytanifarda بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 23:07