سیاست زده

ساخت وبلاگ

در پس زمینه سیاست و
هیچ اعتمادی نیست
مثل پس زمینه تلفن همراهم
که پدر در آن هرچه می آید به من نمی رسد
مثل توهم پرواز کبوترها
وقتی بر بال هواپیما نشسته اند
یا تلویزیونی که خاشقجی در آن هر روز جور دیگری می میرد و زنده می شود
چقدر دروغ کج و راست
چقدر عاشق بی معشوق
چقدر لاشه ی زنده
چقدر فهم نفهم
چقدر چشم های کور
چقدر این چقدر ها زیاد شده اند
در هیچ شعری جایشان نمی شود
مثل بی اعتنایی به مورچه ها
آدم وقتی زیاد باشد دیگر آدم نیست
انگار این توی خونمان است
تا کارمان به خورشید نه افتد نمی دانیم کجاست
روی کدام عقربه نشسته
انگار حالیمان نمی شود
هر شب دستی از زیر پتو بدن دختران باکره را لمس می کند
صبح موهایشان را می بندد
و آینه ها را آرایش می کند
دست دیگری پسرک را هُل می دهد
توی آغوشی لمس شده
انگار نه انگار
نمی دانی آغوشی که به هم آغوشی عادت کرده باشد طعم لذت نمی دهد؟
دستهای زیادی هنوز لمسش می کنند
مثل لاشه ی جغرافیای من
وقتی همه جایش درد می کند
جای کشیدن انگشتی نیست
بسمت ذهن های بیمار
کودکان کار
فقر بی شمار
مجرمین رازدار؛
در پس زمینه ی سیاست خواندن این درد های تکراری حوصله ات را سر نبرد
بخوان
باز هم بخوان
بلند بخوان
فریاد کن
فریاد نکردنِ درد پوستت را کلفت می کند
برای تازیانه ای سنگین تر.

کریم قیطانی فرد

وبلاگ رسمی عبدالکریم قیطانی فر...
ما را در سایت وبلاگ رسمی عبدالکریم قیطانی فر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gheytanifarda بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 3 دی 1397 ساعت: 15:59